پرش به محتوا
خانه » داستان نبرد استالینگراد

داستان نبرد استالینگراد

پاورپوینت درباره نبرد استالینگراد

داستان نبرد استالینگراد
از بزرگترین درگیری‌های نظامی تاریخ

در این مطلب از وبسایت پاورپوینت 20 داستان نبرد استالینگراد ار مهم ترین نبردهای جنگ جهانی دوم را بیان خواهیم نمود:

جنگ جهانی دوم بین سال های ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵ رخ داد و بر اساس برآوردها جان ۸۵ میلیون نفر را گرفت.

اگر چه در سال های ابتدایی جنگ به نظر می رسید که ماشین جنگی آلمان نازی برنده سریع و بزرگ این نبرد جهانی خواهد بود، اما در نهایت این متفقین بودند که پیروز شدند.

نبرد استالینگراد (۱۲ سپتامبر ۱۹۴۲ تا ۲ فوریه ۱۹۴۳) یکی از طولانی‌ترین، مهلک‌ترین و سرنوشت سازترین نبردهای جبهه شرقی جنگ جهانی دوم بود. از این نبرد به عنوان یکی از بزرگترین و خون بارترین درگیری‌های نظامی تاریخ یاد می‌شود.

*جهبه شرقی یکی از جبهه‌های جنگ جهانی دوم بین آلمان و متحدین علیه شوروی و متفقین بود.

تا بهار سال ۱۹۴۲ میلادی با وجود شکست عملیات بارباروسا برای به زانو درآوردن شوروی در یک حمله برق‌آسا، آلمان توانسته بود بخش گسترده‌ای از اراضی شوروی از جمله بلاروس، اوکراین و کشورهای حوزه بالتیک( لیتوانی، لتونی و استونی) را به سلطه‌ خود درآورد.

آدولف هیتلر، مطمئن بود مقاومت ارتش سرخ(نیروی زمینی و هوایی شوروی) از بین خواهد رفت چرا که حتی با وجود این که گروه ارتش مرکز آلمان ها متحمل تلفات زیادی در غرب مسکو شده بود اما هنوز ۶۵ درصد از نیروهای آن وارد نبرد نشده و با استراحت کافی و تجهیز دوباره آماده مشارکت بودند. گروه ارتش شمال و جنوب نیز فشار سنگینی تا آن زمان به خود ندیده بودند.

 ژوزف استالین، رهبر شوروی تصور می‌کرد حمله تابستانه آلمان، فشار خود را مجدداً بر مسکو متمرکز خواهد کرد. با این حال آلمان تصمیم گرفت این تهاجم را به دنبال دستیابی به منابع نفتی، متوجه بخش‌های جنوبی شوروی بکند.

این عمل همچنین سلطه بر ناحیه دونتس، قلب صنعتی اوکراین با منابع معدنی فراوان و اراضی حاصل‌خیز رودهای دُن و کوبان را نیز شامل می‌شد. تمرکز بر این هدف دربردارنده اهداف کوتاه‌مدت و بلندمدت در قطع منابع نفتی شوروی و تأمین نیاز شدید آلمان به این ماده بود. میدان‌های نفتی این اراضی ۹۰ درصد از سوخت شوروی را تأمین می‌نمودند. تصرف قفقاز همچنین یک راه مهم تدارکاتی متفقین از راه خلیج فارس به شوروی را قطع می‌کرد و آن‌ها را وادار به یک تغییر مسیر بزرگ به سمت قزاقستان در آسیای میانه می‌نمود.

هیلتر با صدور فرمان شماه ۴۱ پیشوا روز ۵ آوریل سال ۱۹۴۲ خواهان تمرکز تمامی قوای در دسترس برای عملیات‌های اصلی در اراضی جنوبی جهت انهدام نیروهای دشمن پیش از رود دن به منظور گذر از کوه‌های قفقاز و دستیابی به میدان‌های نفتی آن شد. طرح پایه شامل تصرف ناحیه دونتس و تمامی اراضی غرب رود دن بود. نیروهای شوروی در این نواحی محاصره و منهدم می‌گشتند و یک خط دفاعی در طول رود دن بر قرار می‌گردید.

پس از تحقق این موضوع، نیروهای آلمانی در جنوب روستوف از رود دُن گذر می‌کردند و به سمت کوبان و قفقاز پیش می‌رفتند. تصرف استالینگراد در ابتدا جزو اهداف اصلی عملیات به حساب نمی‌آمد.

استالینگراد با واقع شدن در نزدیکی رود ولگا، با رود دن ۸۰ کیلومتر فاصله داشت. بدین ترتیب از منظر دفاع از خط دن، سلطه بر نقاط کلیدی ساحل غربی ولگا در مجاورت استالینگراد منطقی به نظر می‌رسید و امکان ایجاد یک پل خشکی دفاعی بین دو رود را فراهم می‌آورد. زیر آتش گرفتن این شهر همچنین می‌توانست جریان انتقال نفت از طریق ولگا به مرکز و شمال روسیه را متوقف سازد. روز ۲۳ ژوئیه اهداف تهاجم اصلاح و با گسترش فوق‌العاده آن تصرف استالینگراد نیز به آن افزود شد.

گروه ارتش جنوب، به فرماندهی فیلدمارشال «فدُر فُن بک» مسئول اجرای این عملیات با اسم رمز «مورد آبی» بود. مدتی پس از آغاز عملیات، گروه ارتش جنوب به دو قسمت تقسیم شد. گروه ارتش آ متشکل از ارتش یکم زرهی و ارتش هفدهم و گروه ارتش ب شامل ارتش چهارم زرهی و ارتش ششم می‌شدند. تعداد زیادی لشکرهای ایتالیایی، مجارستانی و رومانیایی نیز از آلمانی‌ها پشتیبانی می‌کردند.

فیلدمارشال دومین درجه نظامی در نیروهای زمینی آلمان است.

مورد آبی روز ۲۸ ژوئن سال ۱۹۴۲ آغاز شد. در ابتدا لشکرهای زرهی و پیاده‌نظام موتوریزه آلمان پیشروی سریعی داشتند اما تلاش آن‌ها برای به محاصره درآوردن نیروهای شوروی اغلب موفقیت‌آمیز نبود؛ چرا که نیروهای ارتش سرخ در مواجهه با خطر محاصره به سرعت عقب‌نشینی می‌کردند. ارتش ششم آلمان ها  به عنوان سرنیزه زرهی گروه ارتش ب موظف به تصرف استالینگراد در کرانه رود ولگا شد.

چندین اقدام ارتش سرخ برای ایجاد خط دفاعی مقابل مهاجمان با حمله آلمانی‌ها به جناحین آن‌ها با شکست مواجه گردید. در جریان عملیات، دو منطقه بزرگ به محاصره آلمانی‌ها درآمده و منهدم گشت. نخستین منطقه، روز ۲ ژوئیه در شمال شرقی خارکوف و دومی یک هفته بعد در منطقه روستوف ایجاد و پاکسازی گردید. با سرخوردگی حاصل از سقوط روستوف با کمترین مقاومت، استالین با صدور فرمان شماره ۲۲۷ حتی یک قدم عقب‌نشینی بدون مجوز را ممنوع و خاطیان را به عنوان خائنان به وطن به محاکمه نظامی تهدید نمود. همزمان ارتش دوم مجارستان به همراه ارتش چهارم زرهی ورماخت به وورونژ یورش برده و ۵ ژوئیه بر آن مسلط شدند.

 *ورماخت به معنای نیروهای مسلح آلمان می باشد

پیشروی اولیه ارتش ششم به اندازه‌ای موفقیت‌آمیز بود که هیتلر شخصاً دستور به پیوستن ارتش چهارم زرهی به گروه ارتش آ داد. در پی این مسئله، تراکم ترافیکی بسیار بالایی در راه‌های محدودی که این ارتش‌ها در رسیدن به مقصد از آن استفاده می‌کردند، ایجاد شد. هر دو ارتش هنگامی که خواستند این بهم ریختگی و شلوغی را حل کنند، در محل استقرار خود گیر افتادند. این توقف طولانی، پیشروی را دست کم یک هفته به تعویق انداخت. با مشاهده این کندی، هیتلر از عقیده پیشین خود دست کشیده و دستور به بازگشت ارتش چهارم زرهی برای تهاجم به استالینگراد را داد.

تا آخر ماه ژوئیه 1942 آلمانی‌ها مدافعان را تا پشت رود دن عقب راندند. در این زمان آلمانی‌ها شروع به استفاده از نیروهای متحدان ایتالیایی، مجارستانی و رومانیایی خود برای محافظت از جناح خود در شمال کردند. با وجود برخورد به مقاومت شدید ارتش شصت و دوم شوروی، آلمانی‌ها با در هم شکستن دشمن و به اسارت گرفتن ۵۷ هزار نفر، روز ۲۱ اوت از رود دن گذر گردند.

روز ۲۳ اوت هواگردهای لوفت‌وافه(نیروهای هوایی آلمان)، مقادیر زیادی بمب‌های آتش‌زا بر شهر استالینگراد فرو ریختند که بیشتر بناهای چوبی آن را به خاکستر بدل نمود. نخستین یگان‌های زرهی ورماخت روز ۲۳ اوت خود را در ۶۵ کیلومتری استالینگراد به رود ولگا رساندند تا دسترسی ارتش سرخ از شمال به این شهر مسدود شود. سه روز بعد استالین، ژنرال گئورگی ژوکوف را به نیابت فرماندهی عالی ارتش سرخ منصوب و مسئول دفاع از استالینگراد کرد.

مسئولان شهری خواهان تخلیه کارخانه‌ها و جمعیت غیرنظامی آن بودند اما به جایی نرسیدند. به نقل از لازار برونتمن، روزنامه‌نگار روس، استالین ملولانه و غصبناک با این پرسش که “به کجا باید تخلیه شوند؟” با این اقدام مخالفت می‌کرد. در نهایت با تخریب شهر توسط بمباران‌های لوفت‌وافه، پذیرفته شد زنان و کودکان استالینگراد را ترک کنند.

پس از دو هفته بمباران، نیروهای آلمانی تهاجم به استالینگراد را آغاز کردند. یک هنگ ورماخت پس از شکسته شدن حلقه دفاعی درونی، روز ۱۴ سپتامبر به ولگا رسید. در جریان مبارزات سنگین خیابانی هفته‌های آتی نیروهای آلمانی موفق شدند ارتش شصت و دوم شوروی را تا کرانه رود ولگا عقب برانند. نیروهای شوروی که تنها چند گذرگاه در سلطه آن‌ها باقی مانده بود، با استفاده از قایق از سوی دیگر رود تدارکات، نیروی کمکی و تسلیحات دریافت می‌کردند و تحت پوشش توپخانه آن سوی رود بودند.

تلاش مکرر نیروهای جبهه جنوب شرقی شوروی در ماه سپتامبر برای باز کردن راهی از شمال به شهر با شکست مواجه گشت. 

نبرد استالینگراد به دلیل پافشاری طرفین برای پیروزی مبدل به پیکار خونینی شد که در آن هیچ‌یک اجازه عقب‌نشینی نداشتند. 

با وجود تعدادی اقدام دیگر در ماه اکتبر، ارتش ششم آلمان نتوانست استالینگراد را کاملاً تصرف کند.

از میانه ماه سپتامبر به پیشنهاد ژنرال ژوکوف و الکساندر واسیلوسکی، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح شوروی، طرحی به استالین ارائه گشت که بر مبنای آن، مشابه تاکتیک بلیتس‌کریگ آلمان، با ترکیبی از نیروی فراوان، سرعت و غافلگیری، نیروهای دشمن به محاصره درآمده و منهدم می‌شدند. دو ماه آینده صرف آماده‌سازی این تهاجم شد.

*بلیتسکریگ یک واژه آلمانی به معنای جنگ برق آسا می‌باشد که در جنگ جهانی دوم تبدیل به واژه‌ای فراگیر شد.

اواخر ماه سپتامبر ارتش‌های شوروی حاضر در استالینگراد با دریافت تجهیزات و نیروی کمکی، دو جبهه دن و استالینگراد را پدیدآوردند. آلمانی‌ها از این آماده‌سازی مطلع شدند اما به تصور این که ذخایر شوروی مستهلک شده، اهمیت چندانی به آن نمی‌دادند.

روز ۱۹ نوامبر ارتش سرخ نهایتاً ضد حمله خود را تحت عنوان عملیات اورانوس با بیش از یک میلیون سرباز آغاز کرد. لشکرهای موتوریزه از طریق اراضی تحت سلطه قوای رومانیایی در ارتفاعات دن در ۱۵۰ کیلومتری غرب استالینگراد پیشروی نمودند. پنج روز بعد در ۲۴ نوامبر این نیروها به لشکرهای تانکی که از جنوب استالینگراد به سمت غرب حرکت کرده بودند، متصل گشتند تا ۳۰۰ هزار نفر از نیروهای آلمانی و متحدانشان به محاصره بیفتند.

ارتش ششم قصد اقدام به شکستن محاصره را داشت اما هیتلر فرمان به حفظ استالینگراد به هر قیمت داد. فرمانده پائولوس در ابتدا با اطاعت از فرمان پیشوا، اقدام به دفاع از مواضع خود در استالینگراد نمود و تلاشی برای خروج از محاصره صورت نداد. به هر حال وسایل نقلیه موتوری و حتی اسب کافی به منظور انجام چنین کاری نیز در اختیار او نبود و با توجه به اتمام سوخت تانک‌ها، این عمل می‌بایست با یورش گسترده پیاده‌نظام در یک پهنه‌ای جغرافیایی مسطح در مقابل دشمنانی به خوبی تامین‌شده انجام می‌گرفت که به احتمال قریب به یقین به سلاخی نیروهایش منجر می‌گردید.

 از ماه دسامبر غذا، دارو و آب آلمانی‌های درون محاصره رو به پایان بود و ماه بعد، ژانویه سال ۱۹۴۳، بیشتر نیروهای پائولوس در وضعیت بیماری قرار داشتند. فرماندهی عالی نیروی زمینی آلمان سعی کرد از طریق هوایی به محاصره‌شدگان تدارکات برساند اما منطقه تحت محاصره به اندازه‌ای بزرگ و مقادیر تدارکات ارسالی به اندازه‌ای ناچیز بود که حتی به میزان مورد نیاز آن‌ها نزدیک هم نشد.

فیلدمارشال «اریش فن مانشتاین» فرمانده گروه ارتش دن سعی کرد با عملیات «طوفان زمستان» با قوای زرهی خود از جنوب شرقی حلقه محاصره را بشکند اما در مقابل مقاومت شدید شوروی در میانه راه متوقف شد. در همین حال شوروی تهاجمی را با عنوان «عملیات ساترن کوچک» از دن به سمت غرب با هدف رخنه در مواضع آلمانی‌ها در روستوف آغاز نمود تا تلاش آن‌ها برای شکستن محاصره را ناکام سازد و کل گروه ارتش را همراه ۴۰۰ هزار نفر دیگر از نیروهای ورماخت در قفقاز به دام بیندازد. این عملیات به برخی اهداف خود دست یافت و فیلدمارشال فن مانشتاین را وادار به رها کردن عملیات طوفان زمستان نمود اما نتوانست یگان‌های آلمانی در جنوب را به محاصره درآورد.

شوروی از اواخر ماه نوامبر تبلیغات گسترده‌ای برای ترغیب نیروهای در محاصره به تسلیم به پا کرده بود. هواگردهای شوروی صدها هزار برگه به زبان‌های آلمانی، رومانیایی و ایتالیایی با مضمون بی‌نتیجه بودن مقاومت، بر سر آن‌ها فرو ریختند اما این اقدام در بردارنده تأثیر بر روی محاصره‌شدگان نبود. روز ۶ ژانویه سال ۱۹۴۳، ژنرال شوروی روکوسوفسکی به پائولوس پیشنهاد یک تسلیم شرافتمندانه را داد که تحت فشار شدید از سوی هیتلر، به آن بی‌اعتنایی شد.

تهاجم نهایی ارتش سرخ با اسم رمز “عملیات حلقه” جهت انهدام نیروهای در محاصره از روز ۱۰ ژانویه آغاز شد. فشار مهاجمان از جانب غربی ،نیروهای پائولوس را به تدریج به داخل شهر عقب راند. همزمان ارتش شصت و دوم شوروی حملات خود از آن سوی رود را تشدید ساخته بود. نیروهای این ارتش روز ۲۶ ژانویه به جبهه دن ملحق گشتند تا آلمانی‌ها را در شمال و جنوب شهر دو نیم کنند. با پیشروی قوای ارتش سرخ، پائولوس وادار می‌شد مکرراً قرارگاه‌های خود را رها و عقب‌نشینی نماید.

در نهایت قرارگاه نیروهای آلمانی در زیرزمین یک فروشگاه در میدان “قهرمانان به خاک افتاده” مستقر گردید. روز ۳۱ ژانویه پائولوس پیامی از قرارگاه هیتلر دریافت کرد که او به او اطلاع می‌داد به درجه فیلدمارشالی ترفیع یافته‌است. پیام کاملاً روشن بود: تا کنون هیچ فیلدمارشال آلمانی به اسارت درنیامده است و پائولوس می‌بایست جهت اجتناب از خواری خودکشی کند.

سربازان ارتش شصت و چهارم شوروی صبح روز ۳۱ ژانویه میدان “قهرمانان به خاک افتاده” را به محاصره درآورند. با عدم موفقیت تلاش برای شکستن محاصره، دیگر گزینه چندانی برای پائولوس باقی نمانده بود. یک افسر آلمانی با یک پرچم سفید به طرف دشمن رفت و شرایط تسلیم را به آن‌ها اعلام نمود. گروهی از سربازان ارتش سرخ تحت حفاظت وارد زیرزمین فروشگاهی که ستاد ارتش ششم ورماخت در آن قرار داشت، شدند.

 چند ساعت بعد، سربازان آلمانی در قسمت جنوبی شهر سلاح‌های خود را بر زمین نهادند. در قسمت شمالی، نبرد شدید برای دو روز دیگر ادامه پیدا کرد. با پخش شدن تصاویر تسلیم پائولوس، درگیری‌ها در آن نقطه نیز به پایان رسید. قریب به ۱۱۳ هزار نفر از نیروهای آلمانی و رومانیایی که پس از ضد حمله شوروی همچان زنده بودند، به اسارت درآمدند.

علی رغم اینکه تجهیزات و مایحتاج و همچنین نیرو‌های پشتیبانی از طریق مسیر یخ زده روی رودخانه لادوگا که در ژانویه ۱۹۴۳ باز شد به شهر می‌رسید، اما تلفاتی که این محاصره سه ساله در پی داشت بسیار تکان دهنده بود. تقریباً یک سوم از جمعیت شهر، یک میلیون شهروند شوروی، در نتیجه محاصره لنینگراد جان خود را از دست دادند. البته این حجم از تلفات نتیجه مستقیم جنگ‌ها نبود بلکه مرگ‌هایی که در اثر بیماری، سوء تغذیه، سرما و خودکشی اتفاق می‌افتاد را نیز شامل می‌شد.

 ارتش سرخ نیز بیش از یک میلیون کشته داد و دو میلیون نفر نیز در نتیجه عملیات دفاعی از شهر لنینگراد مجروح شدند. تلفات آلمانی‌ها نیز اگر چه مورد مناقشه است، اما به صد‌ها هزار می‌رسید. در مجموع بیش از دو و نیم میلیون نفر از دو طرف در نتیجه محاصره لنینگراد جان باختند که یکی از بدترین محاصره‌ها در تاریخ بشر بود.

در نوامبر سال ۱۹۴۳ در کنفرانس تهران، وینستون چرچیل نخست‌وزیر بریتانیا، شمشیری ساخته شده در کشورش با نام «شمشیر استالینگراد» را به استالین اهدا نمود که بر تیغه آن این کلمات حک شده بود: «به شهروندان استالینگراد با قلبهای پولادینشان، هدیه‌ای از شاه جورج ششم، به‌عنوان نشان تکریم مردم بریتانیا.»

                                                                            پایان داستان نبرد استالینگراد

منابع تهیه داستان نبرد استالینگراد: 

پاورپوینت 20

باشگاه خبرنگاران جوان

پایگاه خبری اقتصادنیوز

ویکیپدیای انگلیسی و فارسی